معنی خل بویین - جستجوی لغت در جدول جو
خل بویین
زیاد شدن
ادامه...
زیاد شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سگ بویین
بی اندازه ناراحت شدن، از کوره در رفتن
ادامه...
بی اندازه ناراحت شدن، از کوره در رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
دلر بویین
دلیر شدن
ادامه...
دلیر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رز بویین
کوفته شدن بدن
ادامه...
کوفته شدن بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رد بویین
گذشتن، رد شدن
ادامه...
گذشتن، رد شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رو بویین
رو شدن، برملا شدن
ادامه...
رو شدن، برملا شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بویین
به سر رسیدن، به پایان آمدن، سیر شدن
ادامه...
به سر رسیدن، به پایان آمدن، سیر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سز بویین
روییدن سبز شدن
ادامه...
روییدن سبز شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شق بویین
راست و محکم شدن، صاف شدن
ادامه...
راست و محکم شدن، صاف شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خو بدیین
خواب دیدن، رویا دیدن، محتلم شدن، انزال شدن در خواب
ادامه...
خواب دیدن، رویا دیدن، محتلم شدن، انزال شدن در خواب
فرهنگ گویش مازندرانی
شد بویین
فاسد شدن، فاسد شدن تخم مرغ
ادامه...
فاسد شدن، فاسد شدن تخم مرغ
فرهنگ گویش مازندرانی
شش بویین
تباه شدن خوشه ی شالی پس از شکستن ساقه، زرد شدن ساقه ی شالی
ادامه...
تباه شدن خوشه ی شالی پس از شکستن ساقه، زرد شدن ساقه ی شالی
فرهنگ گویش مازندرانی
غب بویین
ناپدید شدن
ادامه...
ناپدید شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
غغ بویین
گرفتگی و خشک شدن گردن، گرفتگی ریه در اثر سرماخوردگی
ادامه...
گرفتگی و خشک شدن گردن، گرفتگی ریه در اثر سرماخوردگی
فرهنگ گویش مازندرانی
فل دویین
آماده بودن حیوان ماده برای جفت گیری
ادامه...
آماده بودن حیوان ماده برای جفت گیری
فرهنگ گویش مازندرانی
کتل بویین
گرفتگی ماهیچه
ادامه...
گرفتگی ماهیچه
فرهنگ گویش مازندرانی
در بویین
دیر شدن، از وقت گذشتن
ادامه...
دیر شدن، از وقت گذشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
خشک بویین
لاغر شدن، خشک شدن
ادامه...
لاغر شدن، خشک شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خف بویین
مخفف خفه شدن، خود را در پناه چیزی پنهان کردن و مخفی شدن
ادامه...
مخفف خفه شدن، خود را در پناه چیزی پنهان کردن و مخفی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پلی بویین
سرنگون شدن، واژگون گشتن
ادامه...
سرنگون شدن، واژگون گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
زل بویین
زخمی شدن بخشی از بدن بر اثر ساییده شدن با قسمت دیگر بدن
ادامه...
زخمی شدن بخشی از بدن بر اثر ساییده شدن با قسمت دیگر بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کل بویین
شخم شدن، از کار افتادن گرمابه یا آسیاب، کچل شدن
ادامه...
شخم شدن، از کار افتادن گرمابه یا آسیاب، کچل شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گل بویین
گل اندود شدن، گل و لای شدن زمین
ادامه...
گل اندود شدن، گل و لای شدن زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
اله بویین
کنفت شدن، شرمسار شدن
ادامه...
کنفت شدن، شرمسار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بلک بویین
درگیر شدن، جلوی راه کسی سبز شدن
ادامه...
درگیر شدن، جلوی راه کسی سبز شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بن بویین
قرار گرفتن، در جایی ماندن و بند شدن
ادامه...
قرار گرفتن، در جایی ماندن و بند شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تش بویین
روشن شدن آتش
ادامه...
روشن شدن آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
خفه بویین
خفه شدن
ادامه...
خفه شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چر بویین
چیره شدن، بیماری و زخمی که بر انسان چیره شود و با درمان
ادامه...
چیره شدن، بیماری و زخمی که بر انسان چیره شود و با درمان
فرهنگ گویش مازندرانی
چپ بویین
کینه جو شدن، دشمنی کردن
ادامه...
کینه جو شدن، دشمنی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جم بویین
گرد آمدن، جمع شدن
ادامه...
گرد آمدن، جمع شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چلخ بویین
کز کردن، جمع شدن، افلیج شدن، شکسته شدن اعضای بدن و آسیب
ادامه...
کز کردن، جمع شدن، افلیج شدن، شکسته شدن اعضای بدن و آسیب
فرهنگ گویش مازندرانی
خام بویین
رام شدن، قانع شدن، گول خوردن
ادامه...
رام شدن، قانع شدن، گول خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاربویین
بهبود یافتن، شفا یافتن، برطرف شدن گرفتاری، آشتی کردن
ادامه...
بهبود یافتن، شفا یافتن، برطرف شدن گرفتاری، آشتی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کز بویین
تباه شدن، مزه گس داشتن، ناتوان شدن، کنفت شدن
ادامه...
تباه شدن، مزه گس داشتن، ناتوان شدن، کنفت شدن
فرهنگ گویش مازندرانی